سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با خاموش بودن بسیار ، وقار پدیدار شود و با دادن داد دوستان فراوان گردند و با بخشش بزرگى قدر آشکار گردد و با فروتنى نعمت تمام و پایدار ، و با تحمل رنجها سرورى به دست آید و به عدالت کردن دشمن از پا در آید . و با بردبارى برابر بى خرد ، یاران بسیار یابد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----195671---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----10-----
منتظر ظهور

 
نویسنده: روح الله خراسانی کیا
دوشنبه 88/7/13 ساعت 12:20 عصر

به نام حضرت دوست که هر چه هست از اوست
چرا به دنیا آمده ایم؟ زندکی برای چه؟ چرا این همه رنج و زحمت را باید تحمل کرد؟...و سوالات بسیاری ازاین قبیل که همیشه ذهن آدمی رابه خود مشغول ساخته است.

برای پاسخ به این سوالها باید مفهوم زندگی  روشن شود.زندگی از دو بعد قابل بررسی است:
1.زندگی را همان زنده بودن معنا کنیم،یعنی نفس کشیدن ،خوردن،خواببدن و...اگر زندگی بدین معنا را بپذیریم درواقع زندگی ما اجباری است،چرا که ما به اختیار خود نفس نمی کششیم ، ما مجبوریم برای زنده ماندن بخوریم وبخوابیم وهرگاه خدا خواست این زنده بودن را از ما می گیرد وما به سوی او باز می گردیم "انا لله و انا الیه راجعون"
2.اما زندگی از دیدگاه دوم زندگی کردن است نه زنده بودن ،زندگی در این دیدگاه یعنی حرکت آگاهانه به سوی هدفی معین. در واقع هدفی که انسان در زندگی انتخاب می کند عامل حرکت اوست و انسان با توجه به میزان آگاهی از خویشتن ،دست به انتخاب هدف می زند. هر چیزی می تواند هدف قرار بگیرد ، بستگی دارد که انسان از زندگی خویش چه بخواهد وچه مقدار به ارزش خود پی برده باشد. برخی از افراد هدفشان ،آسودگی وراحتی در این دنیاست. بخورند وبخوابند و دنبال خوشگذرانی ورفاه خود باشند وکاری به اطراف خود ندارند اینان کسانی اند که شامل این سخن مولای متقیان امام علی علیه السلام می شوند که فرمود:(فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همها علفها اؤ المرسلة شغلها تقممها تکترش ممن اعلافها وتلهو عمه یراد بها اؤ اترک سدی اؤ اهمل عابثا):"آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف، ویا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده واز آینده خود بی خبر است، آیا مرا بیهوده آفریده اند یا مرا به بازی گرفته اند(نامه 45)
وقرآن هم این نوع زندگی را مذمت می کند و می فرماید:"وما الحیوة الدنیا الا لعب ولهو"
اهدافی دیگر چون ثروت، وقدرت و کشف علوم و... نیز وجود دارد که البته این گونه اهداف هم هیچگاه انسان را راضی نخواهد کرد،چرا که هنگامی به هر یک از این ها رسید اگر از او بپرسی حال که به این هدف رسیدی میخواهی چه کنی پاسخی ندارد.مثل او مثل آن هیزم شکن است که از او پرسیدند هیزم برای چه میشکنی؟پاسخ داد:تاازآن آتش درست کنم،پرسیدند آتش برای چه؟گفت :تا خانه ام را گرم کنم ،پرسیدند:تاچه شود؟ پاسخ داد:تازنده بمانیم  واین پرسش و پاسخ ادامه پیدا کرد تا بالاخره مرد جواب داد:نمی دانم
درحقیقت هدف زندگی باید چیزی باشد که هر گاه انسان به آن رسید احساس رضایت کامل کند ودنبال چیز دیگری نباشد واحساس پوچی نکند تا جایی که حتی دست به خود کشی بزند و پا روی فطرت خود که میل به جاودانگی است بگذارد.
آری!هدف در زندگی،فلسفه زندگی ماست.تمام اهدافی که ذکر شد وسیله است وسیله ای برای رسیدن به هدف جاودانه،براستی آن هدف چه می تواند باشد پاسخ کاملا روشن است خدا،رضای خدا،رسید ن به قرب خدا.تنها چیزی که میتوان جان آدمی را با آن معاوضه کرد خداست وتا زمانی که به کمتر از خدا قانع شویم احساس یاس وپوچی می کنیم،چرا که خداست که از روح خود در ما دمید و این روح خدایی را فقط او می تواند ارضاء کند.
زمانی که انسان متوجه شد وابسته به خداست ودر زندگی به سوی رضایت او گام برداشت،زندگی او آغاز شده است و علم وقدرت وثروت وهمه وهمه وسیله ای است تا انسان را به این هدف برساند به شرط اینکه تمام اینها عبادت تلقی شود(همان جلب رضایت الهی) چرا که عبادت وسیله ای است برای چشیدن طعم عبودیت "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" ما خلق شده ایم برای عبودیت تا عبد خدا شویم نه بنده پول و...عبودیت کمال کمالات است وتمام کمال آدمی در اینست که به عبودیت حق واصل شود ودر اوج مراتب آن بالا رود ،عبودیت تسلیم حق بودن و گردن نهادن به خواست خداست، یعنی عبد جز رضای حق نخواهد "قل ان صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین"ای پیغمبر بگو که نمازم راه وسلوکم،زندگی ام ومرگم برای خداست که پروردگار جهانیان است.
چنین کمالی، آدمی را با حقیقت آشنا می سازد و هر چه انسان در منازل و مراتب عبودیت حق بالاتر رود به حقیقت انسانی خود نزدیکتر میشود و اسماء وصفات حق را در خود بیشتر جلوه می دهد.آنچه به آدمی هویت انسانی می دهد گام زدن در مسیر عبودیت الهی است. هر عملی که در آدمی زمینه عبودیت را فراهم سازد وموجب تقرب و نزدیکی به درگاه حق شود وبندگی خدا را به بار نشاند نوعی عبادت است،تعلیم وتعلم ، کسب وکار ،شادی و نشاط، تفریح و...وهر چیز به شرط اینکه در این مسیر باشد وناخالصی های آدمی را بزداید وراه بندگی را هموار سازد.امام علی علیه السلام در بیانی لطیف فرموده است:و من لم یختلف سره و علانیته و فعله ومقالاته ،فقد ادی الامانة و اخلص العبادة"هر که آشکار و نهان وکردار و گفتار آن دو گونه نبودامانت را گذارده وعبادت را به جای آورده است.
 عبودیت بهترین مقامی است که خداوند رسولش را بدان می خواند"واشهد ان محمدا عبده ورسوله"
آری هر گاه کسی به عبودیت خدا رسید دیگر سوالی از اینکه زندگی چیست نخواهد پرسید وهر کس طعم لقای الهی را بچشد به لذتی خواهد رسید که هیچ گاه خواهان از دست دادن آن نیست"حلوای تنترانی تا نخوری ندانی"
ودرپایان می گوییم:ای لقای تو جواب از هر سوال        مشکل از تو حل شود بی قیل وقال
منابع :1-قرآن2-نهج البلاغه3-طایر فرخ پی (کمالات انسانی در نهج البلاغه از دکتر مصطفی دلشاد تهرانی)4-وبرگرفته از سخنرانی معمار منتظرین پیرامون معرفت امام


  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )
    <      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سال نو مبارک
    ادعایی بزرگ
    این است زندگی مقام معظم رهبری
    ازدواج حضرت علی ع و حضرت فاطمه س
    چرا به دنیا آمده ایم؟!!!
    [عناوین آرشیوشده]